بيخود دست و پا نزن، دلخوش به امدنم نباش ، من گم شده ام ... زيادي دنبالم نيا ، شمارمو عوض كردم.. موبایلم خاموشه ، خونه هم نميرم.. اين سگ دختر خالت هم رو دنبالم نفرست.. از عشق و عاشقي هم حرفي نزن.. كه خندم ميگيره، لجن من اسمت رو هم فراموش كردم چه برسد به عشقت، حالم دارد به هم مي خورد، عشق زيادي خوردم ميخواهم بالا بيارم.. بوي گوشت مردار ميدهد اين دوست داشتن ..
اصلا خيالت راحت كنم ازت متنفرم، هم از تو و هم از كساني كه از كلمات مطعفني چون دوستت دارم به كار ميبرند.. عو.. ع.. ع.. خون هم بالا بياورم باز هم كم است، باز هم اين كلمات مزخرف از عروقم بيرون نمي ايند.. عشق من .. مواظب خودت باش... فدات شم... گلم... عو.. ع.. عو.. ع...
تا بالايشان نياورم دست بردار نيستم..
تلاش برای زنده ماندن یه رابطه ی از دست رفته
مثه اینه که بخوای یه چای سرد شده رو با ریختن آب جوش گرم کنی
نه رنگش مثه اول میشه نه طعمش.........
درست ميشه مثل ادرارسگ.. مثل زهر مار.. تلاش نكن سگ هار كه ما زه بامي كه پريديم.. پريديم..
.. پريدن.. پرواز.. اينها هم اضافه اند.. عو..ع... ع...
نظرات شما عزیزان:
يك مرده
ساعت0:20---9 اسفند 1390
نوشته شده در پنج شنبه 4 اسفند 1390برچسب:
,
ساعت
12:30 توسط كيانوش سليماني(فامي)
| |